English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5432 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
where work is concerned U اگر مربوط به کار بشود ...
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
rhetorical question U مسئله مربوط بمعانی بیان سوالی که برای تسجیل موضوعی بشود
Other Matches
constructive notice U ابلاغ اختیاری در CL ابلاغی که به وکیل شخص بشود قانونی یااعتباری نامیده میشود و درمقابل ان " ابلاغ رسمی یاواقعی " قرار دارد و ان ابلاغی است که به خود شخص بشود
on request U وقتی که درخواست بشود
program loans U قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual U مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic U مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance U دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
He promised to behave ( mend his ways) U قول داد آدم بشود
if he wishes to be a U اگرمی خواهد کسی بشود
What must be must be . <proverb> U آنچه باید بشود خواهد شد .
I wI'll come as late as I possibly can . U تا آنجائیکه بشود دیر می آیم
auditory U مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital U مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
Talk a lot without saying much U خیلی صحبت بشود ولی کم معنی
That's out of the question. U این غیرممکن است که عملی بشود.
pabulum U [هر چیزی که بشود به عنوان غذا خورد]
Let the car cool off. U بگذار اتوموبیل یکقدری خنک بشود
supervisory U مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
No way! این غیرممکن است که عملی بشود. [اصطلاح روزمره]
pseudo random U رشته تولید شده تصادفی که در مدت طولانی تکرار بشود
He was barred from the casino. U او [مرد] اجازه نداشت داخل این کازینو [قمارخانه] بشود.
to bring somebody into line U زور کردن کسی که خودش را [به دیگران] وفق بدهد یا هم معیار بشود
I didn't tell anyone beforehand, as I didn't want to jinx it [anything] . U من قبل از آن به هیچکس نگفتم چونکه نخواستم [هیچ چیزی] جادو بشود.
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic U مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical U مربوط به صدا مربوط به سامعه
res inter alios U debet non actaalterinocere تعهدات دو جانبه باعث اضرار شخص ثالث نمیتواند بشود
It appears questionable whether he will manage to do that. U بحث برانگیز به نظر می رسد که آیا او موفق به انجام این کار بشود.
to stir up a hornet's nest <idiom> U چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی]
to poke one's head into a hornets' nest <idiom> U چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی]
to open a can of worms <idiom> U چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی]
policy of contianment U سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
range component U عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
xenial U مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
distance angle U زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
civil appropriation U اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
hire purchase U کرایه چیزی به این ترتیب که کرایه کننده با پرداخت یک عده اقساط مالک ان شی بشود
She's agreed to fill in for me on Friday, but I'd be pushing my luck if I asked her to do it on Saturday, too. U او [زن] موافقت کرد روز جمعه جاینشین من باشد اما من شورش را در می آوردم اگر از او [زن] درخواست بکنم که شنبه هم جاینشین من بشود.
freedom of seas U ازادی رفت وامد کشتی ها در خارج ازابهای ساحلی کشور مجاوردر زمان صلح بدون اینکه کسی بتواند به نحوی از انحامعترض انها بشود
unesco (= united nations educational U ه افزایش احترام ملل نسبت به عدالت و حکومت قانون وحقوق انسانی و ازادیهای اساسی انچنان که موردتصویب منشور ملل متحد است بشود
formulae U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
provcation U در CL هرگاه برهیات منصفه ثابت شود که متهم در اثر فعل یا سخن یاهر دو تحریک شده باشدممکن است این موضوع باعث برائت متهم یا تجویز تخفیف بشود
hypobaric U مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
consent U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
cretaceous U مربوط به گچ
pertinent U مربوط به
affined U مربوط
curatorial U مربوط به
coherent U مربوط
related U مربوط
lineal U مربوط به خط
condequent U مربوط
vespertinal U مربوط به شب
hydraulic U مربوط به اب
coordinate U مربوط
pertinent U مربوط
proper U مربوط
as for U مربوط به
pertaining U مربوط به
irrelevant U نا مربوط
caprine U مربوط به بز
eight bit system U مربوط به یک
correspondents U مربوط به
relevant U مربوط
germane U مربوط
apposite U مربوط
pertinenet U مربوط
for U مربوط به
correspondent U مربوط به
electrically U مربوط به الکتریسیته
centenarians U مربوط به قرن
technological U مربوط به فناوری
acrobatic U مربوط به بندبازی
anal U مربوط به مقعد
technologically U مربوط به فناوری
speculative U مربوط به اندیشه
dictoral U مربوط به دکتری
aeronautical U مربوط به فضانوردی
existential U مربوط به هستی
domiciliary U مربوط به خانه
geriatric U مربوط به پیری
divisional U مربوط به تقسیم
centenarian U مربوط به قرن
budgetary U مربوط به بودجه
retired U مربوط به بازنشستگی
glossal U مربوط به زبان
glyptic U مربوط به حکاکی
goidelic U مربوط بسلت
haemic U مربوط بخون
hawaiian U مربوط به هاوایی
hominoid U مربوط به بشر
horsy U مربوط به اسب
hydrographic U مربوط به اب نگاری
hydropic U مربوط به استسقاء
hydrostatic U مربوط به فشار اب
hypophyseal U مربوط به هیپوفیز
immunologic U مربوط به مصونیت
inspectional U مربوط به بازرسی
insurrectional U مربوط به شورش
irrelative U نا مربوط مطلق
janitorial U مربوط به فراشی
larcenous U مربوط به دزدی
futuristic U مربوط به اینده
climatic U مربوط به اب وهوا
operatic U مربوط به اپرا
affiliating U مربوط ساختن
affiliates U مربوط ساختن
expiratory U مربوط به زفیر
affiliated U مربوط ساختن
affiliate U مربوط ساختن
faunae U مربوط به جانوران
vehicular U مربوط به خودرو
fistulous U مربوط به ناسور
four dimensional U مربوط به بعدچهارم
gallinaceous U مربوط بماکیان
prospective U مربوط به اینده
parental U مربوط به والدین
garlicky U مربوط به سیر
polar U مربوط به قط بها
communists U مربوط به کمونیسم
communist U مربوط به کمونیسم
genethliac U مربوط به طالع
filiate U مربوط ساختن
commercial U مربوط به تجارت
circumstantial U مربوط به موقعیت
baronial U مربوط به بارون
ovarian U مربوط به تخمدان
nautical U مربوط به کشتیرانی
nasal U مربوط به بینی
anglian U مربوط به نژاد
anent U در مشارکت با مربوط به
analitical U مربوط به تجزیه
arbitral U مربوط به حکمیت
Americans U مربوط بامریکا
atomistic U مربوط به اتم
astro U مربوط به نجوم
as to U عطف به مربوط به
arteriovenous U مربوط به رگها
textual U مربوط به متن یا نص
archival U مربوط به بایگانی
arbitrative U مربوط بحکمیت
American U مربوط بامریکا
fractional U مربوط به بخشها
fractional U مربوط به بخشهایی
ammino U مربوط به امونیاک
dependent U مربوط محتاج
outbound U مربوط به خارج
racing U مربوط بمسابقه
fossil U مربوط بادوارگذشته
fossils U مربوط بادوارگذشته
adulterous U مربوط به زنا
achaian U مربوط به اخائیه
achaean U مربوط به اخائیه
concerns U مربوط بودن به
concern U مربوط بودن به
ameboid U مربوط به امیب
amebic U مربوط به امیب
ameban U مربوط به امیب
ameba U مربوط به امیب
amazonian U مربوط به امازونها
aluminous U مربوط به الومینیوم
aguish U مربوط به تب و لرز
agrologic U مربوط بخاکشناسی
acetarious U مربوط به سالاد
corresponsive U مربوط بیکدیگر
meteorological U مربوط به هواسنجی
churchly U مربوط به کلیسا
chromic U مربوط به کرومیوم
chromatic U مربوط به رنگها
astrological U مربوط به نجوم
cerebellar U مربوط به مخچه
capitular U مربوط بفصل
caloric U مربوط به کالری
sartorial U مربوط به خیاطی
computational U مربوط به یک محاسبه
feminine U مربوط به جنس زن
my U مربوط بمن
nuclear U مربوط به اتمی
commisural U مربوط به درزوپیوندگاه
thematic U مربوط بموضوع
collegial U مربوط به دانشکده
congressional U مربوط به کنگره
aesthetic U مربوط به علم
aesthetically U مربوط به علم
calligraphic U مربوط به خطاطی
bear on U مربوط بودن
basal U مربوط به ته یابنیان
bardic U مربوط به رامشگری
familial U مربوط به خانواده
municipal U مربوط به شهرداری
attached U مربوط متعلق
valedictory U مربوط به خداحافظی
Recent search history Forum search
1This clause summarizes general aspects on AT commands and issues related to them. For further information, refer to ITU-T Recommendation V.25ter
1سلام دوستان . یک سوال داشتم.در عبارتی که نوشتم از کجا باید بفهمیم که کلمه طراحی به کل جمله برمی‌گردد یا فقط به piping
2تعریف فونتیک چیست؟
1معنی کنید: Residential Demand Side Management
1life cycle ceremonies
1Cool... I just got back from working out. I did a bunch of squats and lunges lol I'm working on my big booty ;)
1It's not business to you
1afterbody and a forebody; at least one activatable flow effector on the missile or aircraft afterbody;
2شما اهل کجا هستید
1offshoring
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com